×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

همای سعادت

بیایم در حریم الهی حرمت شکنی نکنیم

× عشق یعنی خداشناسی خود شناسی حق شناسی از وفاپاکی و صدق و صفا language=java src=http://ir2khali.persiangig.com/java/motarjem36zaban/ div style=display:none;a href=http://www.hoob.ir حرم فلش - کد وبلاگ ثانیه شمار فلش/a/divembed src=http://noorani.persiangig.com/shomar-gheybat1.swf width=150 height=250 type=application/x-shockwave-flash wmode=transparent
×

آدرس وبلاگ من

gool.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/dost1

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????

زمان قادر به درك عظمت عشق است

روزي روزگاري در جزيره اي زيبا تمام حواس زندگي مي كردند

 شادي ، غـــم ، غرور ، عشق و... روزي خبر رسيد

 كه به زودي جزيره به زير آب خواهد رفت

پس همه ساكـنــيــن جزيره قايقهايشا ن را مرمت نموده و جزيره را ترك كردند

 اما عشق مايل بـــــود تا آخرين لحظه باقي بماند

چرا كه او عاشق جزيره بود

 وقتي جزيره به زير آب فرو مي رفت

عشق از ثروت كه با قايقي با شكوه جزيره را ترك ميكرد

 كمك خواست و به او گفت : آيا ميتوانم با تو همسفر شوم.

 

ثروت گفت :

خير نمي تواني من مقدار زيادي طلا و نقره داخل قايــــقــــم دارم

 و ديگر جايي براي تو وجود ندارد.

پس عشق از غرور كه با يك كرجي زيبا راهي مكان امني بود كمك خواست

 عشق گفت:

 لطفا كمك كن و مرا با خود ببر

غرور گفت :

نميتوانم ، تمام بدنت خيس و كثيف شده و قايق مرا كثيف ميكني .

غم در نزديكي عشق بود

 پس عشق به او گفت:

 اجازه بده تا من با تو بيايم .

غم با صدايي حزن آلود گفت:

 آه عشق من خيلي ناراحتم و احتياج دارم تا تنها باشم.

 

پس عشق اين بار به سراغ شادي رفت و او را صدا زد

 اما او آنقدر غرق در شادي و هيجان بود

 كه حتي صداي عشق را نيز نشنيد.

ناگهان صدايي مسن گفت:

 بيا عشق من تو را خواهم برد .

عشق آنقدر خوشحال شده بود كه كه حتي فراموش كرد

نام ياريگرش را بپرسد و سريع خود را داخل قايق او انداخت

و جزيره را ترك كرد وقتي به خشكي رسيدند

 پيرمرد به راه خود رقت و عشق تازه متوجه شد

 كه چقدر به پيرمرد بدهكار است چرا كه او جان عشق را نجات داده بود . 

عشق از علم پرسيد :

 او كه بود ؟

علم پاسخ داد :

او زمان است .

عشق گفت :

زمان؟

اما چرا به من كمك كرد؟

علم لبخندي خردمندانه زد و گفت :

 

           زيرا تنها زمان قادر به درك عظمت عشق است 
جمعه 12 آذر 1389 - 11:27:35 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


شب آرزوها لیله الرغائب


داستان دستان بهشتی


داستان زندگی دختر فراری


گلواژه های نـــــاب و پرمعنای زندگی


تشنه امام زمان بشو تا خواب امام زمان ببینی!


ناامید شدن آسان است ولی...


فاسقي که در شب عروسي اش عاقبت به خير شد


به نام عشق


خداحافظ همگی دوستانو بزرگوارن خوبم


بیایدی مثل گلها


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

731311 بازدید

131 بازدید امروز

115 بازدید دیروز

1011 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements