بی تاب بود باد و چنان برق می وزید / با پنجه اش به صورت مهتاب می کشید
طوفان سرخ رنگ مهیبی که ترس را / در برگ های یاسمن کوچکی دمید
تاریکی شب آمد و از ترس یاسمن / آن شب کنار حضرت خورشید آرمید
می گفت: صبح شوم! تو دیگر مکن طلوع/اما چو صبح شد به دو چشمان خویش دید...
مشتی شهاب سنگ به خورشید می زدند/ تا آنکه شعله های وجودش فرو کشید
گویند لکه ها اثر قطب هاست نه! / این لکه های خورشید از آن زمان رسید
از لحظه ای که راس تو را روی نی زدند / بر روی ماه نقش پر از راز شد پدید
�و الشمس� �والقمر�همگی آیه ی تواند / مانند �ام حسبت� و �احیا� و �ما یعید�
گلواژه های نـــــاب و پرمعنای زندگی
تشنه امام زمان بشو تا خواب امام زمان ببینی!
فاسقي که در شب عروسي اش عاقبت به خير شد
خداحافظ همگی دوستانو بزرگوارن خوبم
731877 بازدید
15 بازدید امروز
30 بازدید دیروز
1061 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian