بودیم که ناگهان آهویی از صحرا آمد و در چند قدمی پدرم ایستاد و ناله کرد. حاضران به پدرم گفتند: چه میگوید؟ پدرم فرمود: میگوید: بچهام را فلانی صید کرده، از روز گذشته تا حال شیرنخورده، خواهش میکنم آن را از او گرفته نزد من بیاور تا به او شیر بدهم. امام سجاد علیه السلام شخصی را نزد صیاد فرستاد و به او پیام داد آن بچه آهو را بیاور. وقتی آورد، آهوی مادر تا بچهاش را دید، چند بار دستهایش را به زمین کوبید و آه جانکاه و غمانگیزی کشید و بچهاش را شیر داد. سپس امام سجاد علیه السلام از صیاد خواهش کرد که بچه آهو را آزاد کند، صیاد قبول کرد. امام بچه را از او گرفت و به مادرش بخشید، آهو با همهمه خود سخنی گفت و همراه بچهاش به سوی صحرا روان شد. حاضران به امام سجاد علیه السلام گفتند: آهو چه گفت؟ امام فرمود: برای شما در پیشگاه خدا دعا کرد و پاداش نیک طلبید. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۰٫
گلواژه های نـــــاب و پرمعنای زندگی
تشنه امام زمان بشو تا خواب امام زمان ببینی!
فاسقي که در شب عروسي اش عاقبت به خير شد
خداحافظ همگی دوستانو بزرگوارن خوبم
728286 بازدید
236 بازدید امروز
133 بازدید دیروز
1051 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian