زندگي،بازي نيست

اگردنياهم بازيچه باشد ،زندگي،بازي نيست.

   زندگي ارزش آن را دارد كه با چشم باز و دل آگاه به آن نگاه كني واگردرپي آب هستي،گرفتار سراب نشوي.

   دل بستن به انديشه هاي رؤيايي و زيستن در عالم خيال،شايستۀ عاقلان فرزانه نيست.

   تو در پي خوشبختي هستي. همۀ آنها كه در اطرافت زندگي مي كنند،دنبال سعادتند ومي خوهند خوب زندگي كنند .

   ولي خوشبختي چيست ؟ خوب زيستن كدام است وخوب كيست؟...

   بيش ازهمه،ازخودت انتظار مي رود كه در بالنده ساختن گوهر وجود خويش بكوشي وعمر وزندگي را از تبديل شدن به كويري خشك ونهالي بي ثمر،نگه داري.

   اراده و انتخاب،بازوي پر توان تو در مسير زندگي است .

   پس تا مي توان بايد دل وجان را در سايۀ معنويت وايمان ،صفا بخشيد،چرا اجازه دهيم ابليس برما حكومت كند وزندگيمان چراگاه !شيطان شود؟

   زندگي منهاي خدا،تكرار بي روح روزها وهفته هاست،

   اين را خود افراد دنيازده هم مي دانند،هرچند خجالت مي كشند كه برزبان آورند.آرامش روح،درزندگي آميخته به معنويت  وايمان است وتجمل وثروت ورفاه  ،خوشبختي نمي آورد.

   ما دو بار عمر نمي كنيم كه در يكي تجربه  بيندوزيم ودر ديگري به كار بريم.

   درهمين يك نوبت بايد چنان زندگي كنيم كه به حسرت گذشته گرفتار نشويم.

   پس...نبايد بي خيال بود وخطر را ساده گرفت.

  بياييد زندگي را جدي بگيريم .   

                                  بياييد زندگي را جدي بگيريم .