×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

همای سعادت

بیایم در حریم الهی حرمت شکنی نکنیم

× عشق یعنی خداشناسی خود شناسی حق شناسی از وفاپاکی و صدق و صفا language=java src=http://ir2khali.persiangig.com/java/motarjem36zaban/ div style=display:none;a href=http://www.hoob.ir حرم فلش - کد وبلاگ ثانیه شمار فلش/a/divembed src=http://noorani.persiangig.com/shomar-gheybat1.swf width=150 height=250 type=application/x-shockwave-flash wmode=transparent
×

آدرس وبلاگ من

gool.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/dost1

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????

(مرد اعرابی و امام حسین (ع

 
 
در هر دو جهان فرصت گشتن چو بیابم

                                            بهتر ز تو ارباب شه خوبتری نیست


میرزا خلیل طبیب اهل کربلا و ساکن این شهر بلا به مدت پنجاه سال بود که نماز 

صبحش را در حرم با صفای سلطان کربلا اقامه می کرد ؛ وی در یکی از شبهای جمعه

 که در حرم بیتوته کرده بود نزدیک به اذان صبح به خواب رفته و در رویایی شیرین ، یک 

جوان اعرابی ( اعرابی = دهاتی ) را مشاهده می کند که بعد از ورود به حرم به ضریح

 مقدس عرض ادب کرد و گفت : السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین در این لحظه میرزا

 مشاهده می کند که شش گوشه ی حرم شکافته شده و نوری از ضریح به بیرون

 ساطع شده و فرمود : السلام علیکم و رحمة الله و برکاته و سپس وجود مطهر

 امام حسین (ع) جوان را در آغوش گرفته و مورد نوازش و مرحمت قرار می دهد. 

میرزا با صدای اذان صبح حرم از این خلصه ی شیرین و شگفت انگیز به خود آمده 

و متحیر که تعبیر این رویای صادقه چه بوده نگاهش به درب حرم افتاده و مشاهده

 می کند که همان جوان وارد صحن حرم شد و سلام داد و سپس وارد حرم شد.

بعد از ورود آن جوان به داخل حرم ، میرزا موفق به مشاهده ی باقی ماجرا نمی گردد 

تا اینکه بعد از خروج جوان اعرابی از داخل حرم سریعا خود را به او رسانده و ماجرای

 حادث شده را تعریف و حکمت و تعبیر آن رویای رمز آلود را از آن جوان جویا می گردد.

 جوان اعرابی حکمت آن رویا را اینگونه بیان می کند : پدر و مادری دارم پیر و فرسوده

 که به دلیل عشق و علاقه ی وافر آنان به امام حسین (ع) می بایست در هر شب

 جمعه یکی از آن دو را به دلیل نداشتن مرکب و سوار ، سوار بر دوش خود کرده و

 تا حرم که فاصله ی آن با منزل 10 فرسخ است با پای پیاده حمل نمایم ؛ این هفته

 که نوبت پدرم بود ، مادرم بنای ناسازگاری گذارد که من هم بایستی همراه با پدرت

 رهسپار زیارت ابا عبدالله الحسین گردم ؛ به ایشان گفتم مادر جان این هفته نوبت

 پدر است اما ایشان قبول نکرده و بیان داشت که به دلم گذارده اند که تا هفته ی 

دیگر در قید حیات نیستم لذا باید مرا نیز با خود ببری. از این رو فی الفور پدرم را به 

حرم رسانده و با رجعت به منزل ، مادرم را نیز تا حرم بر دوش خود حمل نمودم ؛

 هنگامی که وارد حرم شدم از آنجایی که به شدت خسته و بی حال بودم وقتی

 به امام حسین (ع) عرض سلام و ادب کردم ،

 ایشان نیز آنگونه که در رویا دیدی جواب مرا دادند . . . . .


    حسین جان ...

           بی امتحان جواب سلام مرا بده

                       رسوا شود این " دل سیاه " اگر امتحان کنی ...

               از تو به خدا دلبــــر محبوبتـــری نیست

                         از من به خــــدا " نوکر معیوبتـــری " نیست

یکشنبه 5 دی 1389 - 6:41:08 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


شب آرزوها لیله الرغائب


داستان دستان بهشتی


داستان زندگی دختر فراری


گلواژه های نـــــاب و پرمعنای زندگی


تشنه امام زمان بشو تا خواب امام زمان ببینی!


ناامید شدن آسان است ولی...


فاسقي که در شب عروسي اش عاقبت به خير شد


به نام عشق


خداحافظ همگی دوستانو بزرگوارن خوبم


بیایدی مثل گلها


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

732500 بازدید

182 بازدید امروز

250 بازدید دیروز

1171 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements