نامه جانبازی شیمیایی و ویلچر نشین به دخترش
دردانه من فاطمه جان
شايد اين آخرين نامه پدرت باشد كه براي تو نگاشته است برمن ببخش پدري را كه همچون پدران نتوانست برتو پدري كند چون پاهايش را داد تا اسلام و كشور پايدار باشد و در اين اواخر چشم هايش را داد تا بيدارباشيد تا مگر گرگي طمع شرف و حيثيت اسلام و شيعه را نكند !
بايد چشم هايم كور ميشد هنگامي كه ديد : مسلمان نامي به كشورش تجاوزكرد و از آن بدتر در سوسنگرد به ناموس دختران مسلمان تجاوز كرد و من هيچ كاري نتوانستم بكنم و تا آخريت لحظات عمر خويش آن كابوس را فراموش نكردم و نخواهم كرد ! و بخاطر آن بود هنگامي كه دختري ۱۲ ساله بودي و رئيس جمهور وقت به ديدارم در بيمارستان آمد و از تو خواست كه چيزي بخواهي تا بدهد و تو ماشين خواستي تا پدرت راحت شود از درد آژانس خواستن و جلويت را گرفتم كه نه دخترم بگذار تفنگ بخرند!
و تو ناراحت شدي و من به هرزحمتي بود آن ناراحتيت را جبران كردم. امروز بگويم برايت كه اگر گلوله اي در آن لحظه داشتم متجاوزان به ناموس مسلمان ايراني را به درك واصل ميكردم ولي افسوس كه نبود !!!
پس ببين فرق روزهايي را كه من ديدم و تو ديدي را . من از نداشتن گلوله تا آخر عمر زجر ميكشم و تو از نداشتن پدري مثل ديگر پدران !!!!
پس درد ما همه از نداشتن است و تو ومن از نداشتن گزيده ميشويم ولي اينك در اين كشور پهناور ايران كساني هستند كه براي خريدن يك سگ ۲۰۰ميليون تومان خرج ميكنند و تازه بقول خودت براي آن سگ هم پزشك اختصاصي هم ميگيرند و حاج رضا(سرداري كه از اولين روزهاي جنگ رزميد و جنگيد و زخمها برداشت و بستري ها هم نديد و اينك در كنج خانه اي در يكي از روستا ها با فقر وفلاكت دست و نجه نرم مي كند !)با پرونده اي سنگين در بنياد هنوز درصد جانبازي ندارد كه حداقل حقوق بخور نمير داشته باشد .
و خوب ميداني كه بنياد براي اين عزيز چندين بار كميسيون كرد و چندين بار صفر درصد كرد و اينك جاج رضاي بچه شهري با زن و بچه هايش به روستائي پناه برده تا در آنجا زن و بچه اش در زمينهاي مردم كار كنند و خرج نان بخور ونمير را در آورند ! حال اينكه اگر از بودجه بيت المال هم اندكي به خانواده او ميرسيد خداپسندتر بود !
فاطمه ! اگر خواستي براي پدرت كاري انجام دهي براي حاج رضا ها انجام بده تا روح پدرت شاد شود و شرمنده شهدا نباشد كه نتوانستم براي حاج رضا ها كاري انجام دهم ! خدايا تو نيك ميداني كه به هر مسئولي كه ديدم گفتم كه : بچه هاي رزمنده چه دردهائي را اينك تحمل ميكنند و هيچ نتيجه اي نگرفتم !!! دخترم پدر شرمگينت را ببخش بخاطر اينكه جهازيه ات را نصف كردم تا دختر حاج رضا بي جهيزيه و شرمنده به خانه شوهر نرود !!! دخترم هميشه و در همه حال از ولايت اميرالمومنين علي(ع) و اينك در غيبت حضرت حجت(عج)از ولايت فقيه نه يك قدم جلو و نه يكقدم عقب نمان كه سفارش خدا و امام راحل و شهداست و هرچه فلاكت در گذشته داشته ايم از نبود ولايت فقيه است !
فاطمه جان نامه اي هم به پسرت علي نوشته ام كه توصيه ميكنم وقتي ۱۵ ساله شد حتما بدهي تا بخواند و دفترهاي خاطراتم را كه جبهه نوشته ام به شرط دادن به پسرت علي به تو ميسپارم . مواظب باشيد كه در دفتر خاطراتم اسم منافقاني را كه آنروزها ما شناسائي كرده بوديم ولي اينك اهل زر و زور شده اند اگر بدستشان بيفتد نامشان را از بين خواهند برد و من اگر تا بحال نسبت به نشر آن اقدامي نكردم از ترس جان خود نبود بلكه جلوگيري آن زر و زور مداران بود ولاغير !!! اگر روزي از خواستي برسر مزارم بيائي اول به مزار شهداي گمنام سربزن سپس به پدرت !
منبع -وبلاگ جانبازان شیمیایی ایران
-------------------------------------------
فاطمه اکنون پزشک است و بدون استفاده از سهمیه، دکترای تخصص ریه را می گذراند تا به گفته خود کاری برای جانبازان شیمیایی انجام دهد که خود طعم تلخ آن را در خانواده چشیده است ...
گلواژه های نـــــاب و پرمعنای زندگی
تشنه امام زمان بشو تا خواب امام زمان ببینی!
فاسقي که در شب عروسي اش عاقبت به خير شد
خداحافظ همگی دوستانو بزرگوارن خوبم
732560 بازدید
242 بازدید امروز
250 بازدید دیروز
1231 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian