×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

همای سعادت

بیایم در حریم الهی حرمت شکنی نکنیم

× عشق یعنی خداشناسی خود شناسی حق شناسی از وفاپاکی و صدق و صفا language=java src=http://ir2khali.persiangig.com/java/motarjem36zaban/ div style=display:none;a href=http://www.hoob.ir حرم فلش - کد وبلاگ ثانیه شمار فلش/a/divembed src=http://noorani.persiangig.com/shomar-gheybat1.swf width=150 height=250 type=application/x-shockwave-flash wmode=transparent
×

آدرس وبلاگ من

gool.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/dost1

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????

دل بى دوست، دلى غمگین است

ویژه نامه شهادت امام موسی كاظم علیه السلام

زیر سایه درختى نشسته بود و كیسه بزرگش را هم كنارش گذاشته بود. قیافه‌اش آن قدر زشت شده بود كه او را نمى شد شبیه هیچ جانورى تصور كرد.

آن قد كوتاه و بینى پهن چهره‌اش را زشت تر از آنچه بود نشان مى داد و بوى گند بدنش تا چند قدمى به مشام مى رسید. شاید خودش هم نمى دانست آخرین بار كه به حمام رفته بود چه موقع بود. براى همین كثیفى و زشتى هیچ كس او را تحویل نمى گرفت تا چه رسد به این كه با او دوست شوند.

در عین ناباورى از اسب پیاده شد و افسار آن را به دست من داد و به نزد او رفت. سلام علیك كرد و ساعتى در كنارش نشست.

من چند قدم این طرف تر از صورتش حالم به هم مى خورد، اما او در كنارش مشغول صحبت بود، نمى دانم چگونه او را تحمل مى كرد، دست آخر هنگام برخاستن با آن مرد گفت: برادر، اگر چیزى كم و كسر داشتى مبادا تعارف بكنى، من در حد توان برآورده مى‌كنم.

آمد و سوار شد و به حركت ادامه دادیم، گفتم: اى فرزند رسول خدا، چگونه در كنار این مرد زشت منظر نشستى و همچون رفیقى صمیمى از نیازمندى هایش پرسیدى، او به شما نیازمند است، نه شما به او، با این مقام و منزلت نبایستى چنین مى كردى.

آن چیزى كه مرا به این كار وادار كرد سه چیز بود كه در وجود او هست؛ او بنده‌اى از بندگان خداست ، خداوند در كتابش او را برادر ما خوانده ، و در سرزمین پهناور خدا او همسایه ماست؛ علاوه بر آنها مگر ما انسان ها فرزند آدم علیه السلام نیستیم ، مگر پیرو یك دین نمى باشیم ، شاید روزى فراز و نشیب هاى زندگى ما را به او نیازمند كرد... اگر امروز دچار غرور شویم شاید روزگار طورى رقم بخورد كه زمانى در برابرش متواضع شویم و حال مان زار شود.

سرم را پایین انداخته بودم و به گفته هایش فكر مى كردم. مدتى بین من و امام كاظم علیه السلام سكوت برقرار بود. سرانجام امام لبهاى مباركش را باز كرد و سكوت را شكست و این شعر را زمزمه كرد.

با كسى كه محتاج وصال ما نیست رابطه برقرار مى كنیم از ترس آن كه مبادا بدون رفیق بمانیم

دوشنبه 6 تیر 1390 - 11:05:55 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


شب آرزوها لیله الرغائب


داستان دستان بهشتی


داستان زندگی دختر فراری


گلواژه های نـــــاب و پرمعنای زندگی


تشنه امام زمان بشو تا خواب امام زمان ببینی!


ناامید شدن آسان است ولی...


فاسقي که در شب عروسي اش عاقبت به خير شد


به نام عشق


خداحافظ همگی دوستانو بزرگوارن خوبم


بیایدی مثل گلها


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

731475 بازدید

146 بازدید امروز

149 بازدید دیروز

1139 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements